رهبر معظم انقلاب و فرمانده كل قوا در مورد این شهید بزرگوار میفرمایند:
او سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت بود كه با ذخیرهای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانهروزی برای خدا و نبرد بیامان با دشمنان اسلام، در آسمان شهادت پرواز كرد و بر آستان رحمت الهی فرود آمد و به لقاءالله پیوست.
شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مانوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوبی قرائت میكرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشكر امام حسین(ع) در بیابانهای خوزستان به سینهزنی و عزاداری میپرداخت و مقید بود كه شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند.
او علاوه بر داشتن تدبیر نظامی، شجاعت كمنظیری داشت. با همه مشكلات و سختیها، در طول سالیان جنگ و جهاد از خود ضعفی نشان نداد. قاطعیت و صلابتش برای همه فرماندهان گردانها و محورها، نمونه و از ابهت فرماندهی خاصی برخوردار بود.
حساسیت فوقالعادهای نسبت به مصرف بیتالمال داشت، همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش میكرد و میگفت: وسایل و امكاناتی را كه مردم مستضعف دراین دوران سخت زندگی جنگی تهیه میكنند و به جبهه میفرستند بیهوده هدر ندهید، آنچه میگفت عامل بود، به همین جهت گفتارش به دل مینشست.
حاج حسین معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و از اهتمام به آموزش نظامی برادران و تربیت كادرهای كارآمد غافل نبود.
نیمههای شب اغلب از آسایشگاهها و محلهای استقرار نیروی لشكر سركشی نموده و حتی نحوه خوابیدن آنها را كنترل میكرد. گاه، اگر پتوی كسی كنار رفته بود با آرامش تمام آن را بر روی او میكشید.
او به وضع تداركات رزمندگان به صورت جدی رسیدگی میكرد.
شهید خرازی یك عارف بود. همیشه با وضو بود. نمازش توام با گریه و شور و حال بود و نماز شبش ترك نمیشد.
او معتقد بود: هرچه میكشین و هرچه كه به سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه، ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
دقت فوقالعادهای در اجرای دستورات الهی داشت و این اعتقاد را بارها به زبان میآورد كه: سهلانگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزیها دارد.
دائماً به فرماندهان ردههای تابعه سفارش میكرد كه در امور مذهبی برادران دقت كنند.
همیشه لباس بسیجی بر تن داشت و در مقابل بسیجیها، خاكی و فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بیپیرایگی از ویژگیهای او بود.
حسین خرازی در اوج عملیات خیبر، به محلی رسید که دشمن آتش زیادی روی آن نقطه میریخت. او به یاری رزمندگان شتافت که ناگهان خمپارهای در کنارش نشست و او را از جا بلند کرد و با ایجاد جراحتی عمیق بر پیکر خستهاش، دست راست او قطع شد.
پیکر زخم خوردهاش به بیمارستان یزد انتقال یافت. پس از بهبودی، رازی را برای مادرش بازگو کرد که هرگز به فرد دیگری نگفت: «حالم هر لحظه وخیمتر میشد؛ تا اینکه یک شب، بین خواب و بیداری، یکی از ملائک مقرب درگاه الهی به سراغم آمد و پرسید که حسین آیا آماده رفتن هستی یا قصد ماندن داری؟ که گفتم، میل ماندن دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین خدا ادامه دهم.»
او تا لحظه آخر، هرگز از وظیفهاش غافل نماند و دست از جهاد نکشید. او در آنجا علمدار شد. بعد از قطع شدن دستش، کار کردن با دست چپ را شروع کرد. تمرین امضا، بستن فانوسقه، تمرین تیراندازی و خیلی کارهای دیگر. برای تیراندازی هم کلاش تاشو که تغییراتی در آن داده شده بود، در اختیارش گذاشتند تا با آن تیراندازی کند. حاج حسین شد مثل روز اول. از زمانی که دست راستش قطع شد تا زمانی که به شهادت رسید، به هیچ کسی اجازه نداد کارهایش را انجام بدهد.
عملیات کربلای پنج به آخرهای خود رسیده و آتش دشمن سبکتر شده بود. احمد کاظمی آمد سنگر حاج حسین خرازی تا با هم به جلسه قرارگاه بروند. ۱۸ سال بعد، شهید احمد کاظمی ماجرای آن شب را روایت کرد: با شهید خرازی راه افتادیم برویم برای قرارگاه. من راننده بودم و حاج حسین هم کنارم نشسته بود و بعد از مدتی به من نزدیک شد و دستش را روی شانهام قرار داد و گفت که احمد من آمادهام و کاری ندارم و به امید خدا تا دو سه روز آینده شهید میشوم. یه همین واضحی بیان کرد و این درحالی بود که عملیات به پایان رسیده بود و آتش دشمن فروکش کرده بود.
حاج حسین خرازی وقتی متوجه شده بود که خودروی غذای رزمندگان خط مقدم در بین راه مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته است، بهشدت ناراحت شد و با بیسیم از مسئولان تدارکات خواست تا هرچه زودتر، ماشین دیگری بفرستند و نتیجه را به او اطلاع دهند. پس از گذشت چند ساعتی، ماشین جلوی سنگر ایستاد و حاج حسین درحالی که دشمن منطقه را گلولهباران میکرد، برای بررسی وضعیت ماشین از سنگر خارج شد. یکی از تخریبچیها در حال روبوسی با او خواست پیشانیاش را ببوسد که ناگهان قامت، چون سرو حسین بر زمین افتاد. ترکشهای درشتی بر سر و گردن حاج حسین اصابت کرده بود. هشتم اسفند سال ۶۵ بود که حاج حسین از زمین به سوی آسمان پر کشید و پیشانی او بوسهباران عرشیان شد.
ثبت دیدگاه